سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار







«عمّه سادات! سلام علیک»

به حریم حرمت می آیم، آشفته و شوریده سر، خسته و تنها، غرق در غربتی
دیرینه که هر غروب،با یاد تو در سینه ام رخنه می کند وتنها
ضریح مقدس توست که نگاه مضطرب
و نابسامان مرا آرام می کند.

به حریم حرمت می آیم تا بغض مانده در گلو را مجال شکستن دهم
و اشک را فرصتی ،تا وجودم را صاف و زلال سازد.

به سوی حریم مقدس حرمت می آیم،خسته از تمام نامردی ها و نامردمی ها،
از تمام روزمرّگی های خود،غرق در گناه.

خسته می آیم و محتاج تا با تمام تشنگی و نیاز، مانندکبوتران حرمت، مسافرانی
که از دوردست ها به امیدت می آیند و پیشانی بر ضریح مقدست می سایند
تا هم نغمه با فرشتگان،زمزمه کنم:
«عمّه سادات سلام علیک»

چه قدر ستودنی است قم،آن زمان که نگاه تو بر سرش سایه افکنده و چه قدر
آبی است آسمانش، آن زمان که مناره های بارگاهت چون
دستان سبز دعا نوازشش می دهند.

چه منّتی که تو به سوی شهر ما بیایی و چه سعادتی که ساکن
دیار ما گردی!اگر نبود آمدنت و اقامت سبزت،
شهری نبود که از آن ما باشد.

به سویت می آیم تا در دریای عشق غوطه ور شوم و دلم را به امید نگاه
بلند وآسمانی ات، همرنگ دریا سازم.
هرچند از راه دور

اکرم السادات هاشمی پور



ارسال شده در توسط محب مهدی